با هدف انتقال تجربیات و آموزش مجموعه (وجدان و من مسئول) در فضای رسانه ای منتشر شد.
به گزارش رسانه نو به نقل از اخبار مدیریت ، نویسنده در این مجموعه با روایتی آهنگین علاوه بر ذکر تجربیات نکات آموزشی را برای مدیران و علاقمندان بیان می کند، نکاتی که در همه مراحل زندگی به کار می آید.
حجت بقایی در این اثر قصه مدیری را روایت می کند که به دلیل یک مورد که بارها و بارها ممکن است برای همه مدیران پیش آید، خود را تنبیه می کند و این تنبیه را نه کار خود بلکه گردن وجدان می اندازد، و با وجدانش بر سر این مسئله بحث می کند .
روایت ساده اما شیرین این قصه نمونه ای از ادبیات آموزشی است که می توان برای آموزش مفاهیم به علاقمندان استفاده کرد. سبک و آهنگ روایی باید طوری انتخاب شود که مخاطب خاص و عام را جلب نماید. در این اثر هدف جذب مخاطب نیست، هدف انتقال مفاهیم است. منبع : اخبار مدیریت
به گزارش رسانه نو ، نقاد هوش مصنوعی پایگاه ادبی شعر نو (شعرنوAI)، در مورد این متن ادبی نوشت : شعر با ساختار روایی قوی و بیان صادقانهای که از تجربه شخصی راوی سرچشمه میگیرد، خواننده را به تفکر عمیق وامیدارد. استفاده از تضاد بین قدرت و ضعف، ظلم و توبه، به این اثر عمق بخشیده و آن را به اثری تأملبرانگیز تبدیل کرده است. نکته مهمی که در شعر ( وجدان و من مسئول ) به چشم میخورد، تقابل وجدان و قدرت است که به زیبایی نشان میدهد چگونه وجدان میتواند حتی در اوج قدرت، انسان را به بازنگری و اصلاح رفتارش وادارد.
لازم به ذکر است متن کامل شعر در پایگاه ادبی شعرنو منتشر شده است.
رسانه نو // به گزارش نشریه الکترونیکی یک کتاب ،همزمان با اولین روز ماه مبارک رمضان و تلاقی سال تحویل۱۴۰۴ و شب قدر شعر : ( تحویل به روزست شب قدر گوهربار ) سروده جدید آقای حجت بقایی منتشر شد.
متن شعر به شرح زیر است :
- - -
زلفت شب قدره
صورت همچو نوروز
نوروز زمین است
روزه همچو ماه است
تحویل سال شمسی
هزارو چهارصدو چهار
زمین همره ماه است
من نیز در این حال
تحویل به روز است
شبش قدر گوهربار
بین شب و روز
بهر دعا من سحر آیم
گویم به امامم
آنکس که به نامش
همه عالم یا علی گفت
تو شیر خدایی
به کمالت در خیبر بگشایی
تو شمس جهانی
من خاک نهانم
تو علم عیانی
من کودک مکتب
خورشید دلم باش
دلِ تاریک و سیاهم
روشن کن و
نوری به قد من
تا دیده شوم پیش خدایم
به کمی من
ای شمس اگر
از من بد فکر و گرفتار
خواهی که شوی دور
من عجبم نیست
چون ذات خطاکار خودم
من بشناسم
دانم به نگاهت
همه دردها شود دود
گفتند بخواه از کرم دوست
کریم است و ببخشد
تسکین و دواییست
چو خورشید به جهانیست
صد گفته شنیدم
که تو خوب تر از خوب
من آمده ام
با همه درد و همه آهم
دانم که تو دریای محبت
تو بزرگی تو کریمی
من قطره ام اما
چو سوی رود شوم
آب روانم
به مُلکِ کَرَمَت
با سفر آیم
من منتظرم
یک خبری از تو بیاید
عید و رمضان با هم
اخبار خوشت کو
بر من برسان حال خوشم را
اینجا همه
دنبال نجاتند
گویم به همه از ته جانم
ناجی تویی و باقی اینان
همه را جز تو هلاک است
- - -
حجت بقایی
۱۴۰۳/۱۲/۱۲
#شعر_نو
#شعر_فارسی
#رمضان
#بداهه
بقایی، در این سروده، نه تنها فقدان سید را مرثیه میگوید، بلکه با قلبی آکنده از درد و پرسش، در زیر تابوت او، به دنبال نشانههایی از راهی میگردد که سید در سکوتِ مرگ، به او واگذارده است.